گرگستان . [ گ ُ گ ِ ] (اِخ ) به نام اصلی آن «گزستان » مراجعه شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
گرگستان
لغت نامه دهخدا
گرگستان . [ گ ُ گ ِ ] (اِخ ) همان گرجستان است . (تاریخ ایران باستان ص 2459). رجوع به گرجستان شود.
گرگستان. [ گ ُ گ ِ] ( اِخ ) دهی است از دهستان شهاباد بخش حومه شهرستان بیرجند واقع در 18 هزارگزی جنوب بیرجند. منطقه ای است کوهستانی ، دارای 7 تن سکنه است. آب آنجا از قنات تأمین میشود و محصول آن غلات ، شغل اهالی زراعت است وراه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
گرگستان. [ گ ُ گ ِ ] ( اِخ ) به نام اصلی آن «گزستان » مراجعه شود. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10 ).
گرگستان. [ گ ُ گ ِ ] ( اِخ ) همان گرجستان است. ( تاریخ ایران باستان ص 2459 ). رجوع به گرجستان شود.
گرگستان. [ گ ُ گ ِ ] ( اِخ ) به نام اصلی آن «گزستان » مراجعه شود. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10 ).
گرگستان. [ گ ُ گ ِ ] ( اِخ ) همان گرجستان است. ( تاریخ ایران باستان ص 2459 ). رجوع به گرجستان شود.
گرگستان . [ گ ُ گ ِ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهاباد بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند واقع در 18 هزارگزی جنوب بیرجند. منطقه ای است کوهستانی ، دارای 7 تن سکنه است . آب آنجا از قنات تأمین میشود و محصول آن غلات ، شغل اهالی زراعت است وراه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
کلمات دیگر: