ملعون
مبتهل
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
مبتهل. [ م ُ ت َ هَِ ] ( ع ص )تضرع کننده و زاری کننده و التماس کننده در دعا. || مباهله کننده و نفرین کننده. ( ناظم الاطباء ).
مبتهل. [ م ُ ت َ هََ ] ( ع ص ) ملعون. ( ناظم الاطباء ).
مبتهل. [ م ُ ت َ هََ ] ( ع ص ) ملعون. ( ناظم الاطباء ).
مبتهل . [ م ُ ت َ هََ ] (ع ص ) ملعون . (ناظم الاطباء).
مبتهل . [ م ُ ت َ هَِ ] (ع ص )تضرع کننده و زاری کننده و التماس کننده در دعا. || مباهله کننده و نفرین کننده . (ناظم الاطباء).
دانشنامه عمومی
با تضرع و به اصرار چیزی را خواستن -از همه جا بریده و تنها به یک امید بودن و در این وضعیت چیزی را خواستن
کلمات دیگر: