کلمه جو
صفحه اصلی

گرگز

لغت نامه دهخدا

گرگز. [ گ ُ گ َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان درختنگان بخش مرکزی شهرستان کرمان ، واقع در 30000گزی شمال کرمان ، سر راه مالرو شهداد به کرمان . دارای 10 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).


گرگز. [ گ ُ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شراء بخش سیمینه رود شهرستان همدان ، واقع در 28000گزی شمال خاور همدان و 4000گزی شاهبداق . هوای آن سرد، دارای 108 تن سکنه است . آب آنجا از چشمه تأمین میشود و محصول آن غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


گرگز. [ گ ُ گ ُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان شراء بخش سیمینه رود شهرستان همدان ، واقع در 28000گزی شمال خاور همدان و 4000گزی شاهبداق. هوای آن سرد، دارای 108 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه تأمین میشود و محصول آن غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

گرگز. [ گ ُ گ َ ] ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان درختنگان بخش مرکزی شهرستان کرمان ، واقع در 30000گزی شمال کرمان ، سر راه مالرو شهداد به کرمان. دارای 10 تن سکنه است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).

دانشنامه عمومی

گرگز، روستایی از توابع بخش راز و جرگلان شهرستان بجنورد در استان خراسان شمالی ایران است.
این روستا در دهستان جرگلان قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲٬۰۱۴ نفر (۴۶۰خانوار) بوده است.


کلمات دیگر: