کلمه جو
صفحه اصلی

ورتان

لغت نامه دهخدا

ورتان. [ وَ ] ( اِخ ) شهری است بانعمت بسیار [ به آذرآبادگان ] و از وی زیلوها و مصلی نماز خیزد. ( یادداشت مؤلف از حدود العالم ). رجوع به ورثان شود.


کلمات دیگر: