کلمه جو
صفحه اصلی

لختکی

لغت نامه دهخدا

لختکی. [ ل َ ت َ ] ( ق مرکب ) ( از: لخت + «ک » + «ی » نکره ) اندکی. کمکی. مقداری. قدری : اندر آن لختکی خم است. ( التفهیم ). و لکن لختکی ازو گرایسته تر. ( التفهیم ).
همی لختکی سیب هر بامداد
پریروی دخمه بدان کرم داد.
فردوسی.
مرا ده ساقیا جام نخستین
که من مخمورم و میلم به جام است
ولیکن لختکی باریکتر ده
نبید یکمنی دادن کدام است.
منوچهری.
بجنگ اندر خردمند نکورای
بماند آشتی را لختکی جای.
( ویس و رامین ).
لختکی چون چرخ بیداری گزین کز بهر تو
منبری کرد از شرف چون شمس گردون اختیار.
سنائی.

دانشنامه عمومی

لختکی، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان شفت در استان گیلان ایران است.
این روستا در دهستان جیرده قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۴۳۲ نفر (۱۱۲خانوار) بوده است.


کلمات دیگر: