کلمه جو
صفحه اصلی

مبتری

لغت نامه دهخدا

مبتری. [ م ُ ت َ ] ( ع ص ) تراشنده. ( آنندراج ). تراشنده و قطع کننده و تراش کننده. ( ناظم الاطباء ).

مبتری. [ م ُ ت َ را ] ( ع ص )تراشیده. ( آنندراج ). تراشیده شده. ( ناظم الاطباء ).

مبتری . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) تراشنده . (آنندراج ). تراشنده و قطع کننده و تراش کننده . (ناظم الاطباء).


مبتری . [ م ُ ت َ را ] (ع ص )تراشیده . (آنندراج ). تراشیده شده . (ناظم الاطباء).



کلمات دیگر: