گرگنج. [ گ ُ گ َ ] ( اِخ ) ارکنج است که دارالملک خوارزم باشد. و با جیم فارسی هم بنظر آمده است . ( برهان ) ( آنندراج ) :
برزم اندرون شیده برگشت ازوی
سوی شهر گرگنج بنهاد روی.
سرنگون باد گران از سر پیلان آونگ.
برزم اندرون شیده برگشت ازوی
سوی شهر گرگنج بنهاد روی.
فردوسی.
وانکه او را سوی دروازه گرگنج برندسرنگون باد گران از سر پیلان آونگ.
فرخی ( دیوان چ عبدالرسولی ص 207 ).