دهیست از دهستان رمشک بخش کهنوج شهرستان جیرفت .
ناغ
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
ناغ. ( اِ ) درخت نارون. ( ناظم الاطباء ).
ناغ. ( اِخ ) دهی است از دهستان رمشک بخش کهنوج شهرستان جیرفت. در 185هزارگزی جنوب شرقی کهنوج و 4هزارگزی جنوب راه مالرو فنوج به رمشک ، در منطقه ای کوهستانی و گرمسیر واقعاست و یک صد تن سکنه دارد. آبش از چاه و محصولش غلات و برنج و تنباکو و خرماست. شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ص 48 ).
ناغ. ( اِخ ) دهی است از دهستان رمشک بخش کهنوج شهرستان جیرفت. در 185هزارگزی جنوب شرقی کهنوج و 4هزارگزی جنوب راه مالرو فنوج به رمشک ، در منطقه ای کوهستانی و گرمسیر واقعاست و یک صد تن سکنه دارد. آبش از چاه و محصولش غلات و برنج و تنباکو و خرماست. شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ص 48 ).
ناغ . (اِ) درخت نارون . (ناظم الاطباء).
ناغ . (اِخ ) دهی است از دهستان رمشک بخش کهنوج شهرستان جیرفت . در 185هزارگزی جنوب شرقی کهنوج و 4هزارگزی جنوب راه مالرو فنوج به رمشک ، در منطقه ای کوهستانی و گرمسیر واقعاست و یک صد تن سکنه دارد. آبش از چاه و محصولش غلات و برنج و تنباکو و خرماست . شغل اهالی زراعت است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ص 48).
دانشنامه عمومی
(روستاهای داراب ،استان فارس) پل آب رو؛ پلی که آب از روی آن می گذرد.
کلمات دیگر: