کلمه جو
صفحه اصلی

لحود

لغت نامه دهخدا

لحود. [ ل ُ ] ( ع ِ اِ ) نانی باشد شبیه قطائف مر اهل یمن را که با شیر خورند. ( منتهی الارب ).

لحود. [ ل َ ] ( ع ص ) رکیّةٌ لحود؛ چاه مغاک دورتک. || مخالف توسط و اعتدال. ( منتهی الارب ).

لحود. [ ل ُ ] ( ع اِ )ج ِ لَحد و لَحَد. ( منتهی الارب ). رجوع به لحد شود.

لحود. [ ل َ ] (ع ص ) رکیّةٌ لحود؛ چاه مغاک دورتک . || مخالف توسط و اعتدال . (منتهی الارب ).


لحود. [ ل ُ ] (ع اِ)ج ِ لَحد و لَحَد. (منتهی الارب ). رجوع به لحد شود.


لحود. [ ل ُ ] (ع ِ اِ) نانی باشد شبیه قطائف مر اهل یمن را که با شیر خورند. (منتهی الارب ).



کلمات دیگر: