( مصدر ) دچار سرما شدن مقابل سرما خوردن .
گرما خوردن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
گرما خوردن. [ گ َ خوَرْ / خُرْ دَ ] ( مص مرکب ) مقابل سرما خوردن. ( آنندراج ). دچار گرما شدن :
اگر روی عرقناک تو در مد نظر باشد
چو آب زندگی گرمای محشر میتوان خوردن.
اگر روی عرقناک تو در مد نظر باشد
چو آب زندگی گرمای محشر میتوان خوردن.
میرزا صائب ( از آنندراج ).
کلمات دیگر: