( وذیلة ) وذیلة. [ وَ ل َ ] ( ع اِ ) آینه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). آینه به لغت هذیل. ( از اقرب الموارد ). || پاره ای از سیم جلاداده یا عام است. ( ناظم الاطباء ). قطعه ای از نقره جلاداده شده یا عام است. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). ج ، وذیل ، وذایل. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || پیه پاره کوهان و سرین. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). پاره ای از پیه کوهان و کفل و سرین. || ( ص ) زن زبان آور کوتاه سرین. ( ناظم الاطباء ). داه زبان آور و کوتاه سرین. ( منتهی الارب ). اَمَه زبان آور کوتاه سرین. ( از اقرب الموارد ). || شادمان نیکوقامت. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). زن شادمان نیکوقامت. ( ناظم الاطباء ).
وذیله
لغت نامه دهخدا
وذیلة. [ وَ ل َ ] (ع اِ) آینه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آینه به لغت هذیل . (از اقرب الموارد). || پاره ای از سیم جلاداده یا عام است . (ناظم الاطباء). قطعه ای از نقره ٔ جلاداده شده یا عام است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ج ، وذیل ، وذایل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || پیه پاره ٔ کوهان و سرین . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). پاره ای از پیه کوهان و کفل و سرین . || (ص ) زن زبان آور کوتاه سرین . (ناظم الاطباء). داه زبان آور و کوتاه سرین . (منتهی الارب ). اَمَه ٔ زبان آور کوتاه سرین . (از اقرب الموارد). || شادمان نیکوقامت . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). زن شادمان نیکوقامت . (ناظم الاطباء).
کلمات دیگر: