کلمه جو
صفحه اصلی

کسم

فرهنگ فارسی

رنج و سختی کشیدن جهت عیال یا ورزیدن

لغت نامه دهخدا

کسم. [ ک َ ] ( ع اِ ) گیاه خشک بسیار. || ( اِخ ) نام جایی است. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ).

کسم. [ ک َ ] ( ع مص ) رنج و سختی کشیدن جهت عیال. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || ورزیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). کسب کردن. ( از ناظم الاطباء ). || برپا کردن کارزار را. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). آتش حرب افروختن. ( از اقرب الموارد ). || بدست شکستن. || مالیدن و پاکیزه کردن چیزی خشک را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || ریز ریز نمودن و به انگشتان شکستن. ( از اقرب الموارد ).

کسم . [ ک َ ] (ع اِ) گیاه خشک بسیار. || (اِخ ) نام جایی است . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).


کسم . [ ک َ ] (ع مص ) رنج و سختی کشیدن جهت عیال . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ورزیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کسب کردن . (از ناظم الاطباء). || برپا کردن کارزار را. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). آتش حرب افروختن . (از اقرب الموارد). || بدست شکستن . || مالیدن و پاکیزه کردن چیزی خشک را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || ریز ریز نمودن و به انگشتان شکستن . (از اقرب الموارد).


پیشنهاد کاربران

کِسم در بختیاری به معنی شیوه، روش و رفتار است. [یُو چه کسمیِ که تو در پیش گِرِدیهِ؟: این چه رفتاری است که تو پیشه کرده ای؟]

واژه کسم در گویش سیستانی در کنار کار می آید و واژه کسم و کار هم به ماناک کار و هم رفتار و روش و پیشه نیز گفته میشود


کلمات دیگر: