سرمست و خوشحال بودن
سرخوش بودن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
سرخوش بودن. [ س َ خوَش ْ / خُش ْ دَ ] ( مص مرکب ) سرمست و خوشحال بودن :
یکی را که سرخوش بود با یکی
نیازارد از وی بهر اندکی.
شامگاهش نگران باش که سرخوش باشد.
یکی را که سرخوش بود با یکی
نیازارد از وی بهر اندکی.
سعدی.
صوفی ما که ز ورد سحری مست شدی شامگاهش نگران باش که سرخوش باشد.
حافظ.
پیشنهاد کاربران
سر کیف بودن
کلمات دیگر: