جمع صانع
صنعتگران
ویرا با دعبل بن علی حکایتی است
صنعتگران
ویرا با دعبل بن علی حکایتی است
صناع . [ ص ُن ْ نا] (ع ص ، اِ) ج ِ صانع : صنعت صناع رصافه به اضافت تصنع و تنوق نقاشان آن روزگار در مقابله ٔ آن ناچیز شد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 421). وقتقونوین را بر سر اسیران و صناع بگذاشت تا آن زمستان در آن جایگه مقام کردند. (جهانگشای جوینی ). رجوع به صانع شود.
صناع . [ ص َ ] (اِخ ) حمصی وی را با دعبل بن علی حکایتی است . (منتهی الارب ).
صناع . [ ص َ ] (ع اِ) چوبهاست که بدان آب را چندی بند کنند. || (ص ) رجل صناع الیدین ؛ ماهر باریک کار چربدست در پیشه و کار خود. (منتهی الارب ). دست کار. چرب دست . (مهذب الاسماء).
صانع#NAME?