کلمه جو
صفحه اصلی

رایعه

لغت نامه دهخدا

رایعة. [ ی ِ ع َ ] (اِخ ) رائعة. آبی است میان امره و ضریه مر بنی عمیله را. (منتهی الارب ).


رایعة. [ ی ِ ع َ ] (ع ص ) رائعه . رایعه . مؤنث رایع. (رائع). زنی که مردم از زیبائی و خوبی دیدار او بشگفت آیند. (از اقرب الموارد). رجوع به رایع و رائعة شود.


رایعة. [ ی ِ ع َ ] (اِخ ) جایگاهی است در مکه ، بنا بر قولی آبی است در سمت راست راه بنی عمیلة، بنا بر قولی دیگر منزلی است در راه بصره بسوی مکه . بعضی گفته اند ضریه است . (از معجم البلدان ).


( رایعة ) رایعة. [ ی ِ ع َ ] ( ع ص ) رائعه. رایعه. مؤنث رایع. ( رائع ). زنی که مردم از زیبائی و خوبی دیدار او بشگفت آیند. ( از اقرب الموارد ). رجوع به رایع و رائعة شود.

رایعة. [ ی ِ ع َ ] ( اِخ ) موضعی در مکه که گویند قبر آمنه مادر حضرت رسول ( ص ) در آنجاست. ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( منتهی الارب ).

رایعة. [ ی ِ ع َ ] ( اِخ ) رائعة. آبی است میان امره و ضریه مر بنی عمیله را. ( منتهی الارب ).

رایعة. [ ی ِ ع َ ] ( اِخ ) جایگاهی است در مکه ، بنا بر قولی آبی است در سمت راست راه بنی عمیلة، بنا بر قولی دیگر منزلی است در راه بصره بسوی مکه. بعضی گفته اند ضریه است. ( از معجم البلدان ).

رایعة. [ ی ِ ع َ ] (اِخ ) موضعی در مکه که گویند قبر آمنه مادر حضرت رسول (ص ) در آنجاست . (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (منتهی الارب ).


فرهنگ عمید

۱. = رایع
۲. شگفت آور.
۳. زیاد، پربرکت.


کلمات دیگر: