بمعنی شانه کردن یا حلاجی کردن
شانیدن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
شانیدن. [ دَ ] ( مص ) بمعنی شانه کردن. ( آنندراج بنقل از غیاث اللغات ). || حلاجی کردن. ( ناظم الاطباء ). || مخفف نشاندن. ( غیاث اللغات بنقل از جهانگیری ). رجوع به شاند و شاندن شود.
فرهنگ عمید
= شاندن١
شاندن١#NAME?
کلمات دیگر: