کلمه جو
صفحه اصلی

طلوب

لغت نامه دهخدا

طلوب. [ طَ ] ( ع ص ) طالب.بسیار خواهنده. ج ، طُلب. ( منتهی الارب ) :
اینچنین پیچیده مطلوب و طلوب
اندر این لعبند مغلوب و غلوب.
مولوی.

طلوب. [ طَ ] ( اِخ ) چاهیست نزدیک سمیراء در راه حاج ، آبی پاکیزه و نزدیک بسطح زمین دارد. ( معجم البلدان ).

طلوب . [ طَ ] (اِخ ) چاهیست نزدیک سمیراء در راه حاج ، آبی پاکیزه و نزدیک بسطح زمین دارد. (معجم البلدان ).


طلوب . [ طَ ] (ع ص ) طالب .بسیار خواهنده . ج ، طُلب . (منتهی الارب ) :
اینچنین پیچیده مطلوب و طلوب
اندر این لعبند مغلوب و غلوب .

مولوی .



فرهنگ عمید

خواهنده، خواستار.


کلمات دیگر: