آنکه صوف پوشد پشمینه پوش
صوف پوش
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
صوف پوش. ( نف مرکب ) آنکه صوف پوشد. پشمینه پوش. صوفی :
که زنهار ازین کژدمان خموش
پلنگان درنده صوف پوش.
چو طبل از نهنگان خالی خروش.
که زنهار ازین کژدمان خموش
پلنگان درنده صوف پوش.
سعدی.
برآورد صافی دل صوف پوش چو طبل از نهنگان خالی خروش.
سعدی.
رجوع به صوفی و صوفیه شود.فرهنگ عمید
کسی که جامۀ پشمی بر تن می کند، پشمینه پوش.
کلمات دیگر: