طبیعیون
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - منسوب به طبیعت مربوط به طبیعت آن چه به طبیعت اختصاص دارد . ۲ - جبلی ذاتی فطری مقابل صناعی مصنوعی عملی ساختگی . ۳ - مخلوق مقابل مصنوع . ۴ - امری که مقتضای طبع باشد چیزی که مسند با ذات شئ باشد . یا امور طبیعی . آثار و حرکات و زمانیات و مکان و کلیه اموری که مربوط به ماده و مادیات است . یا تاریخ طبیعی . علوم طبیعی طبیعیات . یا حرارت طبیعی . حرارت غریزی . یا حکمت ( علم فن ) طبیعی . یکی از شعب حکمت نظری . و آن علم به احوال اجسام طبیعی بحث می کند و موضوع آن جسم است و اصول آن هشت است : ۱ - سماع طبیعی یا سمع الکیان . ۲ - سمائ و عالم - کون و فساد . ۴ - آثار علویه . ۵ - معادن . ۶ - نبات . ۷ - حیوان . ۸ - علم نفس . یا عالم طبیعی . طبیعی دان . یاعلوم طبیعی . دانشهایی که از پیدایش و زندگی جمادات نباتات و حیوانات بحث می کنند . ۵ - کسی که حوادث جهان را منسوب به طبیعت می داند و قایل به نیرویی ما فوق طبیعت نباشد . ۶ - عالم علم طبیعی طبیعی دان .
جمع طبیعی در حال رفع علمای علم طبیعی .
جمع طبیعی در حال رفع علمای علم طبیعی .
لغت نامه دهخدا
طبیعیون. [ طَعی یو ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ طبیعی ( در حال رفع ). علمای علم طبیعی. رجوع به طبیعی و ضحی الاسلام ج 3 ص 135 شود.
فرهنگ عمید
علمای علوم طبیعی.
کلمات دیگر: