( صفت ) مصور نقاش .
صورت بند
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
صورت بند. [ رَ ب َ ] ( نف مرکب ) مصوِّر. نقاش :
منظری بود بسی کشیده بلند
چشم بند هزار صورت بند.
منظری بود بسی کشیده بلند
چشم بند هزار صورت بند.
میرخسرو ( از آنندراج ).
فرهنگ عمید
نقش بند، مصور، نقاش.
کلمات دیگر: