دها . داه
داها
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
داها. (اِخ ) دها. داه . داهه . نام گروهی از مردم سکائی . آنان که با کورش کبیر جنگیده اند و کورش بدست آنان کشته شده است بر طبق روایت برس کلدانی . (ایران باستان ج 1 ص 470).
داها. ( اِ ) دره. || غار کوه. ( برهان ). کهف. ( نظام الاطباء ).
داها. ( اِخ ) دها. داه. داهه. نام گروهی از مردم سکائی. آنان که با کورش کبیر جنگیده اند و کورش بدست آنان کشته شده است بر طبق روایت برس کلدانی. ( ایران باستان ج 1 ص 470 ).
داها. ( اِخ ) دها. داه. داهه. نام گروهی از مردم سکائی. آنان که با کورش کبیر جنگیده اند و کورش بدست آنان کشته شده است بر طبق روایت برس کلدانی. ( ایران باستان ج 1 ص 470 ).
داها. (اِ) دره . || غار کوه . (برهان ). کهف . (نظام الاطباء).
فرهنگ عمید
۱. = دهار
۲. دره.
۲. دره.
کلمات دیگر: