گزینند. دانش
دانش گزین
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
دانش گزین. [ ن ِ گ ُ ] ( نف مرکب ) گزیننده دانش. که دانش گزیند. که دانش انتخاب کند. که انتخاب علم نماید. که روی بدانش آرد. که دل در دانش بندد. طالب علم :
بپاسخ چنین گفت دانش گزین
که ایوان سپهرست و فرش این زمین.
بپاسخ چنین گفت دانش گزین
که ایوان سپهرست و فرش این زمین.
اسدی.
فرهنگ عمید
آن که علم و دانش را برگزیند و روی به علم و فضل بیاورد، گزینندۀ دانش.
کلمات دیگر: