رستاک
فارسی به انگلیسی
فرهنگ اسم ها
اسم: رستاک (دختر) (فارسی) (تلفظ: rastāk) (فارسی: رَستاک) (انگلیسی: rastak)
معنی: شاخه تازه ای که از بیخ درخت در آید، زاده ی درخت مو، شاخه ی تازه ای که از بیخ درخت بر آید، رشتاک، [این واژه گونه ی قدیمی روستا نیز می باشد که در این صورت رستاک/rostāk/ تلفظ می شود و معرب آن رستاق است]، رشتاک رشتاک، ]این واژه گونه ی قدیمی روستا نیز می باشد که در این صورت رُستاک/rostāk/ تلفظ می شود و معرب آن رُستاق است[، به فتح ر
معنی: شاخه تازه ای که از بیخ درخت در آید، زاده ی درخت مو، شاخه ی تازه ای که از بیخ درخت بر آید، رشتاک، [این واژه گونه ی قدیمی روستا نیز می باشد که در این صورت رستاک/rostāk/ تلفظ می شود و معرب آن رستاق است]، رشتاک رشتاک، ]این واژه گونه ی قدیمی روستا نیز می باشد که در این صورت رُستاک/rostāk/ تلفظ می شود و معرب آن رُستاق است[، به فتح ر
(تلفظ: rastāk) شاخهی تازهای که از بیخ درخت بر آید ، رشتاک . ← رشتاک ؛ ]این واژه گونهی قدیمی روستا نیز میباشد که در این صورت رُستاک/rostāk/ تلفظ میشود و معرب آن رُستاق است[.
فرهنگ فارسی
بزبان پهلوی روستا است
لغت نامه دهخدا
رستاک. [ رَ ] ( اِ ) شاخه تازه ای که از بیخ درخت برآید. ( ناظم الاطباء ). شاخ تازه را گویند که از بیخ درخت برآید و به ستاک معروف است. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). شاخ تازه ای را گویند که از بیخ درخت برآید و به این معنی با شین نقطه دار هم آمده است. ( برهان ). شاخی باشد که از بن درخت گل و غیره بدر آید و رشتاک نیز خوانند. ( فرهنگ اوبهی ). ظاهراً باید تصحیفی از ستاک باشد. رجوع به ستاک شود.
فرهنگ عمید
۱. شاخۀ تازه که از بیخ درخت روییده باشد.
۲. شاخۀ راست و بلند.
۲. شاخۀ راست و بلند.
دانشنامه عمومی
گروه موسیقی رستاک ازتابستان سال 1376 به سرپرستی سیامک سپهری فعالیت خود را آغاز کرد. رستاک در تجربیات خود نگاهی کاربردی به عناصر شنیداری فرهنگهای فولکلورایران داشته که حاصل آن، نزدیک به دو دهه فعالیت در زمینه های گوناگونی همچون پژوهش و تحقیقات میدانی، آموزش، ساخت موسیقی برای فیلم وتئاتر، طراحی و ساخت آلبوم های موسیقی و اجرای کنسرت بوده است.از گروه رستاک تا کنون آلبوم های موسیقی زیرمنتشرشده است:
سیامک سپهری (سرپرست گروه)
فرزاد مرادی
بهزاد مرادی
مجید پوستی
فرزاد خورشید سوار
امید مصطفوی
اکبر اسماعیلی پور
سپهر سعادتی
صبا جمالی
حامد بلند همت
مائده دوستی
1-رنگواره های کهن ( آلبوم صوتی - سال 1386)
2-همه اقوام من ( آلبوم تصویری و صوتی- سال 1389)
3-سرنای نوروز (آلبوم تصویری و صوتی- سال1392 )
سیامک سپهری (سرپرست گروه)
فرزاد مرادی
بهزاد مرادی
مجید پوستی
فرزاد خورشید سوار
امید مصطفوی
اکبر اسماعیلی پور
سپهر سعادتی
صبا جمالی
حامد بلند همت
مائده دوستی
1-رنگواره های کهن ( آلبوم صوتی - سال 1386)
2-همه اقوام من ( آلبوم تصویری و صوتی- سال 1389)
3-سرنای نوروز (آلبوم تصویری و صوتی- سال1392 )
wiki: رستاک
پیشنهاد کاربران
رس - به معنی رسیده و تاک به معنی درخت انگور می باشد. یعنی درخت انگور تازه رسیده. یا اینکه انگور تارس رسیده . مطمعنا این معنی درست می باشد.
به معنی دهستان
رَستاک ( سِتاک ) -
شاخه ی راست و بلند و تازه که از بیخ درخت روییده باشد، شاخه ی نو رَسته، شاخِ شِمشاد!
شاخه ی تازه و رسیده تاک یا انگور هم درست است!
شاخه ی راست و بلند و تازه که از بیخ درخت روییده باشد، شاخه ی نو رَسته، شاخِ شِمشاد!
شاخه ی تازه و رسیده تاک یا انگور هم درست است!
من میگم ا ز اونجایی که رستاک میشه شاخه نو رسته میتونه نماد زندگی و امید هم باشه
من از چند نفر که دستی در ادبیات داشتن پرسیدم گفتن به معنی شاخه نو رسیده درخت انگور هست. عبارت قابل درکشو شاخ شمشاد یا شاخه امید گفتن. البته به نظر من بیشتر به پسر میاد تا دختر، حالا نمیدونم چرا اینجا جنسو زده دخترونه!! تا الانم روی پسرا همچین اسمی گذاشتن
عبارت قابل درکشو شاخ شمشاد یا شاخه امید گفتن
وای چ تعبیر زیبایی کردید، دقیقا مفهومش امید و زندگیه
چقد دید جالبی بود تا حالا از این منظر نگاه نکرده بودم
وای چ تعبیر زیبایی کردید، دقیقا مفهومش امید و زندگیه
چقد دید جالبی بود تا حالا از این منظر نگاه نکرده بودم
این اسم پسرونه هست اشتباه زدید
دردوره ساسانیان یکی ازتقسیمات استانی رارستاک ( به ضم ر ) یاروستاک می نامیدند که هم طرازمعنی بخش یادهستان امروزیست
رستاک : /rastāk/ رستاک شاخه ی تازه ای که از بیخ درخت بر آید، رشتاک. رشتاک؛ [این واژه گونه ی قدیمی روستا نیز می باشد که در این صورت رُستاک/rostāk/ تلفظ می شود و معرب آن رُستاق است]. رستاک به مجاز یعنی امید و زندگی .
اسم رستاک مورد تایید ثبت احوال ایران برای نامگذاری دختر است .
اسم رستاک مورد تایید ثبت احوال ایران برای نامگذاری دختر است .
رستاک
۱. شاخۀ تازه که از بیخ درخت روییده باشد.
۲. شاخۀ راست و بلند.
۱. شاخۀ تازه که از بیخ درخت روییده باشد.
۲. شاخۀ راست و بلند.
لغت نامه دهخدا
رستاک. [ رَ ] ( اِ ) شاخه ٔ تازه ای که از بیخ درخت برآید. ( ناظم الاطباء ) . شاخ تازه را گویند که از بیخ درخت برآید و به ستاک معروف است. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) . شاخ تازه ای را گویند که از بیخ درخت برآید و به این معنی با شین نقطه دار هم آمده است. ( برهان ) . شاخی باشد که از بن درخت گل و غیره بدر آید و رشتاک نیز خوانند. ( فرهنگ اوبهی ) .
رستاک. [ رَ ] ( اِ ) شاخه ٔ تازه ای که از بیخ درخت برآید. ( ناظم الاطباء ) . شاخ تازه را گویند که از بیخ درخت برآید و به ستاک معروف است. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) . شاخ تازه ای را گویند که از بیخ درخت برآید و به این معنی با شین نقطه دار هم آمده است. ( برهان ) . شاخی باشد که از بن درخت گل و غیره بدر آید و رشتاک نیز خوانند. ( فرهنگ اوبهی ) .
این اسم پسرانه هم هست
کلمات دیگر: