کلمه جو
صفحه اصلی

صورت بندی

فرهنگ فارسی

۱ - صورت کشی نقاشی . ۲ - به صورتهای مختلف در آوردن سربازان برای عملیات جنگی ( مثلث مثلث عکس پله به راست پله به چپ خطوط مستقیم خطوط موازی )

فرهنگ عمید

صورتگری، نقاشی.

دانشنامه عمومی

صورت بندی (به انگلیسی: Conformation)، به آرایش های گوناگون اتم ها که بتوانند به وسیله چرخش حول پیوندهای ساده به یکدیگر تبدیل شوند خوانده می شوند.
آرایش I را صورت بندی پوشیده و آرایش II را صورت بندی نپوشیده می نامند. (صورت بندی های نامحدود واسط را صورت بندی تابدار گویند) صورت بندی های گوناگون مربوط به حداقل انرژی به نام ایزومرهای صورت بندی شده خوانده می شوند. ایزومرهای صورت بندی شده تنها از نظر طرز قرار گرفتن اتم ها در فضا تفاوت دارند.

پیشنهاد کاربران

conformation

فهرست کردن یا چیدن چیزها برحسب یک نظم یا ویژگی مشخص

1. تعریف یا بیان روشن و دقیق از چیزی ( متغیر، آزمون، مسأله، فرضیه، نظریه و. . . ) .
نظیر: صورت بندی فرضیه آماری. [ آمار استنباطی ]
مثال: هدف نهایی علم، صورت بندی نظریه هاست.
2. دسته بندی، طبقه بندی، قالب بندی، رده بندی، تقسیم بندی، مقوله بندی و . . . [ آمار ].
3. فهرست سازی هر چیزی بر اساس خصیصه یا صفت مشخص و تعریف شده.


کلمات دیگر: