کلمه جو
صفحه اصلی

شاوغر

لغت نامه دهخدا

شاوغر. [ وْ غ َ ] ( اِخ ) ولایتی است بر کنار ماوراءالنهر و آنجا بیابان ریگ است و از آن سوی ریگ کافر است و مردم شاوغر بیشتر کرباس باف باشند. ( لغت فرس اسدی ): نام ولایتی است از ماوراءالنهر که ساکنان آنجا بیشتر جولاهه باشند و بر یک طرف آن ولایت بیابان ریگ است که کافران در آن مقام دارند. ( برهان قاطع ). ولایتی است در ماوراءالنهر که از پس آن بیابانی است ریگستان که کافران در آن مقام دارند و مردم شاوغر اکثر جولاه باشند. ( فرهنگ سروری ) ( از فرهنگ اوبهی ). نام بلاد ترک است. ( از معجم البلدان ) :
روزم از دردش چو نیمشب است
شبم از یادش چون شاوغرا .
ابوالعباس ( از لغت فرس اسدی ).

شاوغر. [ وْغ َ ] ( اِ ) نای رویین. ( فرهنگ سروری ). نای رومی را نیز گفته اند که نفیر برادر کوچک کرنا باشد و آن را نای رویین هم خوانند. ( برهان قاطع ). نای رویین را نیز گویند و آن را شیپور نیز گویند. ( فرهنگ نظام از جهانگیری ). نای رومی. نفیر. مزمار.

شاوغر. [ وْ غ َ ] (اِخ ) ولایتی است بر کنار ماوراءالنهر و آنجا بیابان ریگ است و از آن سوی ریگ کافر است و مردم شاوغر بیشتر کرباس باف باشند. (لغت فرس اسدی ): نام ولایتی است از ماوراءالنهر که ساکنان آنجا بیشتر جولاهه باشند و بر یک طرف آن ولایت بیابان ریگ است که کافران در آن مقام دارند. (برهان قاطع). ولایتی است در ماوراءالنهر که از پس آن بیابانی است ریگستان که کافران در آن مقام دارند و مردم شاوغر اکثر جولاه باشند. (فرهنگ سروری ) (از فرهنگ اوبهی ). نام بلاد ترک است . (از معجم البلدان ) :
روزم از دردش چو نیمشب است
شبم از یادش چون شاوغرا .

ابوالعباس (از لغت فرس اسدی ).



شاوغر. [ وْغ َ ] (اِ) نای رویین . (فرهنگ سروری ). نای رومی را نیز گفته اند که نفیر برادر کوچک کرنا باشد و آن را نای رویین هم خوانند. (برهان قاطع). نای رویین را نیز گویند و آن را شیپور نیز گویند. (فرهنگ نظام از جهانگیری ). نای رومی . نفیر. مزمار.


فرهنگ عمید

نای رویین، نفیر، شیپور.


کلمات دیگر: