( صفت ) ۱ - راغب به علم وفضل ۲- قابل تعلیم وتربیت .
دانش پذیر
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
دانش پذیر. [ ن ِ پ َ ] ( نف مرکب ) مخفف دانش پذیرنده. که دانش پذیرد. پذیرنده دانش. قبول کننده ٔدانش و علم. استواردارنده علم و دانش :
دگر گفت کای شاه دانش پذیر
خردمند و از گوهر اردشیر.
که ای شاه دانا و دانش پذیر.
از آن شاد شد مرد دانش پذیر.
که دانا نبودند و دانش پذیر.
نهان بین و پاسخ ده و یادگیر.
بچیزی که خواهد بدن ناگزیر.
چنین گفت کای شاه دانش پذیر.
دگر گفت کای شاه دانش پذیر
خردمند و از گوهر اردشیر.
فردوسی.
چنین گفت پس یزدگرد دبیرکه ای شاه دانا و دانش پذیر.
فردوسی.
برستم چو برخواند نامه دبیراز آن شاد شد مرد دانش پذیر.
فردوسی.
از ایوانش بردند و کردند اسیرکه دانا نبودند و دانش پذیر.
فردوسی.
فرسته گسی ساز دانش پذیرنهان بین و پاسخ ده و یادگیر.
اسدی.
ندارد غم از پیش دانش پذیربچیزی که خواهد بدن ناگزیر.
اسدی.
جهاندیده دانای روشن ضمیرچنین گفت کای شاه دانش پذیر.
نظامی.
فرهنگ عمید
مایل و راغب به علم و فضل، دانش پذیرنده، پذیرندۀ علم و دانش: جهان دیده دانای روشن ضمیر / چنین گفت کای شاه دانش پذیر (نظامی۶: ۱۰۶۴ ).
کلمات دیگر: