کلمه جو
صفحه اصلی

صورت ارایی

فرهنگ فارسی

( صورت آرایی ) صورت نگاری نقاشی .

لغت نامه دهخدا

( صورت آرائی ) صورت آرائی. [ رَ ] ( حامص مرکب ) صورت نگاری کردن. ( آنندراج ). عمل صورت آراء. نقاشی. صورت نگاری :
خردکاری به کار بنائی
نقشبندی به صورت آرائی.
نظامی.
روشنی یافت از تو بینائی
نه به صورت به صورت آرائی.
نظامی.
رجوع به صورت شود.

فرهنگ عمید

( صورت آرایی ) ۱. نقاشی، صورت نگاری.
۲. آرایشگری.


کلمات دیگر: