کلمه جو
صفحه اصلی

ساهور

فرهنگ فارسی

کوهی است در مغرب

لغت نامه دهخدا

ساهور. ( ع اِ ) بیداری. || بسیاری. ( ازاقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || ماه تاب. ( منتهی الارب ). || هاله ماه. || غلاف ماه. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || ماه. ( اقرب الموارد ). || نه روز باقی ازماه. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || سایه زمین بر روی زمین. ( منتهی الارب ). سایه زمین. ( اقرب الموارد ). || روی زمین. ( منتهی الارب ):کسوف ؛ دخول قمر در ساهور. ( از اقرب الموارد ). || خروج قمر از ساهور؛ آشکار شدن ماه آن. ( از اقرب الموارد ). || بن چشم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || ساهور العین ؛ بن چشمه و منبع آب آن. ( اقرب الموارد ).

ساهور. ( اِخ ) کوهی است در مغرب که معدن سنگی است بهمین نام ، و آن سنگی که جمیع سنگهای سخت را قطع کند. و بجای ها میم هم بنظر آمده است. اﷲ اعلم. ( برهان ) ( آنندراج ).

ساهور. (اِخ ) کوهی است در مغرب که معدن سنگی است بهمین نام ، و آن سنگی که جمیع سنگهای سخت را قطع کند. و بجای ها میم هم بنظر آمده است . اﷲ اعلم . (برهان ) (آنندراج ).


ساهور. (ع اِ) بیداری . || بسیاری . (ازاقرب الموارد) (منتهی الارب ). || ماه تاب . (منتهی الارب ). || هاله ٔ ماه . || غلاف ماه . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || ماه . (اقرب الموارد). || نه روز باقی ازماه . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || سایه ٔ زمین بر روی زمین . (منتهی الارب ). سایه ٔ زمین . (اقرب الموارد). || روی زمین . (منتهی الارب ):کسوف ؛ دخول قمر در ساهور. (از اقرب الموارد). || خروج قمر از ساهور؛ آشکار شدن ماه آن . (از اقرب الموارد). || بن چشم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || ساهور العین ؛ بن چشمه و منبع آب آن . (اقرب الموارد).


فرهنگ عمید

۱. ماهتاب، ماه.
۲. هالۀ ماه.


کلمات دیگر: