کلمه جو
صفحه اصلی

راسخت

فارسی به انگلیسی

red antimony

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - روی سوخته مس سوخته نحاس محرق . ۲ - انتیمون .

لغت نامه دهخدا

راسخت. [ س ُ ] ( اِ ) مس سوخته و روی سوخته و معرب آن روسختج بهترین آن مصری است. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). مس سوخته و آن را روی سوخته نیز گویند و معرب آن روسختج است بهترین آن مصری باشد و طبیعت آن گرم است در سیم. ( برهان ) ( لغت محلی شوشتر خطی متعلق بکتابخانه مؤلف ). روسختج. نحاس محروق. روی سوخته . و رجوع به نحاس محروق شود. ( یادداشت مؤلف ). ماده سیاهرنگی که زنان بر ابرو مالند. ( از قاموس رسملی عثمانی ). بترکی راستق یا راستیق گویند. ( فرهنگ شعوری ج 2 ورق 3 ). انتیمون. ( دزی ج 1 ص 496 ).

راسخة. [ س ِ خ َ ] ( ع ص ) تأنیث راسخ. ( یادداشت مؤلف ). محکم و استوار و پای برجای. و رجوع به راسخ شود.

راسخت . [ س ُ ] (اِ) مس سوخته و روی سوخته و معرب آن روسختج بهترین آن مصری است . (آنندراج ) (انجمن آرا). مس سوخته و آن را روی سوخته نیز گویند و معرب آن روسختج است بهترین آن مصری باشد و طبیعت آن گرم است در سیم . (برهان ) (لغت محلی شوشتر خطی متعلق بکتابخانه ٔ مؤلف ). روسختج . نحاس محروق . روی سوخته . و رجوع به نحاس محروق شود. (یادداشت مؤلف ). ماده ٔ سیاهرنگی که زنان بر ابرو مالند. (از قاموس رسملی عثمانی ). بترکی راستق یا راستیق گویند. (فرهنگ شعوری ج 2 ورق 3). انتیمون . (دزی ج 1 ص 496).


فرهنگ عمید

روسختج#NAME?


= روسختج


کلمات دیگر: