آنکه در امری دخالت کند. یا ذی دخل بودن در کاری . در آن حالت کردن .
ذی دخل
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
ذیدخل. [ دَ ] ( ع ص مرکب ) ذیدخل بودن در کاری ؛ دخالت در آن داشتن. ذیدخل کردن کسی را در کاری ؛ دخالت دادن او را در آن کار.
فرهنگ عمید
کسی که در امری مداخله داشته باشد.
کلمات دیگر: