صورت بین. [ رَ ] ( نف مرکب ) بیننده صورت. آنکه ظاهر را نگرد. آنکه معنی را درنیابد یا بدان توجه نکند. مقابل معنی بین. قشری :
آنچه با صورت پرستان هری کردی عیان
هیچ صورت بین ندارد ز آن معانی جز خبر.
او هنوز از قد و بالای تو صورت بین است.
گرچه پیش چشم صورت بین دوتا بودیم ما.
آنچه با صورت پرستان هری کردی عیان
هیچ صورت بین ندارد ز آن معانی جز خبر.
سنایی.
هرکه ماه ختن و سرو روانت گویداو هنوز از قد و بالای تو صورت بین است.
سعدی.
بود دائم چون زبان خامه حرف ما یکی گرچه پیش چشم صورت بین دوتا بودیم ما.
صائب.