مترادف مسرور : بانشاط، خرم، خشنود، خندان، خوش، خوشحال، خوشوقت، دلشاد، سرحال، سرخوش، شاد، شادان، شادمان، محظوظ، مشعوف
متضاد مسرور : مغموم
برابر پارسی : شاد، شادمان، دلشاد
happy, joyful, euphoric
محظوظ , خرسند , خوشحال , شاد , خوشرو , مسرور , خوشنود
(تلفظ: masrur) (عربی) شاد ، خوشحال .
بانشاط، خرم، خشنود، خندان، خوش، خوشحال، خوشوقت، دلشاد، سرحال، سرخوش، شاد، شادان، شادمان، محظوظ، مشعوف ≠ مغموم
مسرور. [ م َ ] (اِخ ) مکنی به ابوعبدالرحمان . رجوع به ابوعبدالرحمان شود.
(از تاریخ بیهقی چ ادیب ص 224).
(از تاریخ بیهقی چ ادیب ص 281).
مسعودسعد.
مسرور. [ م َ] (اِخ ) ابن محمد طالقانی ، مکنی به ابوالفضل . از شعرای دوره ٔ آل سبکتکین بود که برخی از اشعار او را عوفی نقل کرده است . رجوع به لباب الالباب ج 2 ص 42 شود.
شادمان