کلمه جو
صفحه اصلی

منگوله دار

مترادف و متضاد

knotted (صفت)
جمع شده، دشوار، بر امده، گره دار، منگوله دار، ازدحام کرده، کلاله دار

دانشنامه عمومی

منگوله دار گونه ای که در آن هر واحد ابر دارای دسته کوچک مومانندی با نمای کومه ای است که قسمت تحتانی آن کم وبیش پاره پاره و اغلب همراه با ابر فرعی میلابی است؛ این اصطلاح غالباً همراه با ابرهای پرسا و پرساکومه ای و فرازکومه ای می آید.
واژه های مصوّب فرهنگستان تا پایان سال ۱۳۸۹ (مجموع هشت دفتر فرهنگ واژه های مصوّب فرهنگستان)
Ackerman, Steven A. and John A. Knox, Meteorology: Understanding the Atmosphere. Brooks Cole, 2003.

فرهنگستان زبان و ادب

{comose} [زیست شناسی- علوم گیاهی] ویژگی کرک پوشی با کرک های رأسی دسته ای
{floccus} [علوم جَوّ] گونه ای ابر که در آن هر واحد ابر دارای دستۀ کوچک مومانندی با نمای کومه ای است که قسمت تحتانی آن کم وبیش پاره پاره و اغلب همراه با ابر فرعی میلابی است؛ این اصطلاح غالباً همراه با ابرهای پرسا و پرساکومه ای و فرازکومه ای می آید


کلمات دیگر: