کلمه جو
صفحه اصلی

اندری

فارسی به انگلیسی

internal


مترادف و متضاد

location (اسم)
جا، موقعیت، مکان، تعیین محل، محل، اندری

locative (صفت)
اندری، دال بر مکان، حالت مکانی

فرهنگ فارسی

منسوب به اندر که دهی است قریب حلب جمع اندریون .

لغت نامه دهخدا

اندری. [ اَ دَ ] ( ع ص نسبی ) منسوب به اندر که دهی است قریب حلب. ج ، اَندَریّون و قول عمروبن کلثوم :
الاهبی بصحنک فاصبحینا
و لاتبقی خمور الاندرینا
نسب الخمرالی اهل القریة؛ ای خمورالاندریین فاجتمعت ثلاث یأات فخففها ضرورةً او جمع الاندری اندرون کما قال الاشعرون و الاعجمون. ( منتهی الارب ). منسوب به اندر که دهی است از حلب. ج ، اندرون و اندریون و اندریین. ( ناظم الاطباء ). || رسن ستبر درشت. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). و رجوع به اندرین شود.

دانشنامه عمومی

اندری (به پرتغالی: Andaraí) یک سکونتگاه مسکونی در برزیل است که در باهیا واقع شده است.
فهرست شهرهای برزیل

گویش مازنی

/andariye/ نام دهکده ای از دهستان بالا لاریجان آمل

نام دهکده ای از دهستان بالا لاریجان آمل



کلمات دیگر: