سفينه ء هوايي , بالون , بادکنک , با بالون پروازکردن , مثل بالون , قابل هدايت , کشتي هوايي , بالن
منطاد
عربی به فارسی
لغت نامه دهخدا
منطاد. [ م ُ ] ( ع ص ) بناء منطاد؛بنای بلند. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || ( اِ ) قبه هوائی که به آسمان بالا رود. ( المنجد ) ( از اقرب الموارد ). بالن. بالون.
کلمات دیگر: