کلمه جو
صفحه اصلی

مزاح کردن

فارسی به انگلیسی

quip

فرهنگ فارسی

خوش طبعی کردن

لغت نامه دهخدا

مزاح کردن. [ م ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) احماض. ( منتهی الارب ). مزح. ( دهار ). رجوع به مزاح و خوش طبعی کردن شود.


کلمات دیگر: