( تن آبادان ) تن آباد
تن ابادان
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( تن آبادان ) تن آبادان. [ ت َ ] ( ص مرکب ) تن آباد : اصفهبد همه زمستان ایشان را نزل و علف و هدایا و تحف فرستاد. چون اسبان فربه و ایشان تن آبادان شدند پیام دادند که یا به دین ما بگرود و اگر نه ولایت از تو بازگیریم. ( تاریخ طبرستان ).
کلمات دیگر: