اندامگان
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
کائن حی
مترادف و متضاد
مزاج، اندامگان، ترکیب موجود زنده
فرهنگ فارسی
1. مجموعۀ اندامهای تشکیلدهندۀ موجود زنده 2. موجود زنده اعم از گیاه و جانور و میکرب
فرهنگستان زبان و ادب
{organism} [زیست شناسی] 1. مجموعۀ اندام های تشکیل دهندۀ موجود زنده
2. موجود زنده اعم از گیاه و جانور و میکرب
پیشنهاد کاربران
اَندامگان. ( زیست شناسی ) الف. مجموعهٌ اندام های تشکل دهندهٌ موجود زنده. ب. موجود زنده اعم از گیاه و جانور و میکروب. مترادفِ این واژه در زبان انگلیسی «Organism» ( اُرگانیسم ) می باشد.
کلمات دیگر: