برابر پارسی : اینگو نه، اینجور، ایدون، اینگونه، نه اینگو | اینگونه، اینجور اینگونه
این طور
برابر پارسی : اینگو نه، اینجور، ایدون، اینگونه، نه اینگو | اینگونه، اینجور اینگونه
فارسی به انگلیسی
thus
فارسی به عربی
مثل هذا
لذا , هکذا
لذا , هکذا
مثل هذا
مترادف و متضاد
بنابراین، پس، همینطور، انقدر، چنان، همچنان، چنین، چندین، بهمان اندازه، چندان، اینقدر، بقدری، این طور، همچو، همینقدر، از انرو، باین زیادی
بنابراین، پس، چنان، چنین، این طور، بدین گونه، بدینسان، بدین معنی که، از این قرار
چنان، چنین، این طور
فرهنگ فارسی
چنین اینچنین. یا که این طور. در موردی گویند که خبر یا مطلبی بر خلاف رضا شنیده باشند .
فرهنگ معین
(طُ ) [ فا - ع . ] (ق مر. ) چنین ، اینچنین . ،که ~ در موردی گویند که خبر یا مطالبی برخلاف رضا و میل شنیده باشند.
لغت نامه دهخدا
این طور. [ طَ / طُو ] ( ق مرکب ) چنین. اینچنین. ( فرهنگ فارسی معین ).
- که اینطور ؛ در موردی گویند که مطلبی بر خلاف رضا شنیده باشند. ( فرهنگ فارسی معین ).
- که اینطور ؛ در موردی گویند که مطلبی بر خلاف رضا شنیده باشند. ( فرهنگ فارسی معین ).
فرهنگ فارسی ساره
اینگونه
پیشنهاد کاربران
نوعی اصطلاح
اینگونه، بدین سان، به این حالت
اینگونه، بدین سان، به این حالت
بدینسان
برخی با دانش کم بجای سره کردن پارسی بسیاری واژگان پارسی را نابود کرده اند
واژه اینطور، ایطور پارسیه از ریشه ای
ایتون، پارسیه ساسانی
واک ن در پایان بسیاری از واژه های پارسیه نو به، ر، ورتیده میشود ( تغیر میکند )
مانند آشین که آشیر گویند
گون شده جور، اینگون، اینجور، گوناگون، جوراجور
اینطور ، اینتور یک واژه پارسیه
واژه اینطور، ایطور پارسیه از ریشه ای
ایتون، پارسیه ساسانی
واک ن در پایان بسیاری از واژه های پارسیه نو به، ر، ورتیده میشود ( تغیر میکند )
مانند آشین که آشیر گویند
گون شده جور، اینگون، اینجور، گوناگون، جوراجور
اینطور ، اینتور یک واژه پارسیه
کلمات دیگر: