کلمه جو
صفحه اصلی

زدنی

مترادف و متضاد

percussive (صفت)
زدنی، تصادمی

فرهنگ فارسی

لایق و سزاوار زدن و کشتن

لغت نامه دهخدا

زدنی. [ زَ دَ ] ( ص لیاقت ) لایق و سزاوار زدن و کشتن. ( از ناظم الاطباء ). رجوع به زدن شود.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی زِدْنِی: به من بیفزا
معنی رَبِّ: مخفف یا ربِّی - ای پروردگارمن - ای پرورش دهنده من(درعباراتی نظیر "رَّبِّ زِدْنِی عِلْماً "وکلمه رب بمعنای مالکِ مدبر است )
ریشه کلمه:
زید (۶۲ بار)
ن (۲۳۵ بار)
ی (۱۰۴۴ بار)


کلمات دیگر: