کلمه جو
صفحه اصلی

زلالی

فارسی به انگلیسی

aqueous, synovial

مترادف و متضاد

limpidity (اسم)
صافی، زلالی

فرهنگ فارسی

خوانساری شاعر ایرانی ( ف. ۱٠۲۴ یا ۱٠۳۱ ه. ق./ ۱۶۱۵ یا ۱۶۲۱ م. ) . وی مثنوی گوی و قصیده سرای آغاز قرن یازدهم هجری و معاصر شاه عباس اول است.مجموعه مثنویهای او بنام (( سبعه سیاره ) ) شامل هفت مثنوی آذر و سمندر شعله دیدار محمود و ایاز میخانه ذره و خورشید سلیمان نامه حسن گلو سوز ازوست. و منظومه محمود و ایاز چند بار بطبع رسیده .
( صفت ) منسوب به زلال .

فرهنگ معین

(زَ ) [ ع . ] (اِ. ) ج . زِلِّیّه ، گستردنی ، بساط .

لغت نامه دهخدا

زلالی. [ زَ لی ی ] ( ع اِ ) ج ِ زِلّیَّة . ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به زلیة شود.

زلالی. [ زُ ] ( اِخ ) از شاگردان اهلی است.در اوایل حال به هندوستان رفته در اکثر بلاد به عشرت گذرانیده ، آخرالامر در کجرات وفات یافته. از اوست :
بی رخش غم نیست گر از سینه جان بیرون رود
عشق با جانست می ترسم که آن بیرون رود.
ای ساربان جانان ، محمل مران به سرعت
تا بازماندگان را خار از قدم برآید.
( آتشکده آذر چ علمی ص 275 ).

زلالی. [ زُ ] ( اِخ ) شاعری روشن ضمیر بوده. گویند به قصیده از سایر فنون شعر مایل بوده و در هرات وفات یافت. این دو شعر از اوست :
نخواهی کرد یاد از خارخار سینه چاکم
مگر روزی که گیرد دامنت خار سر خاکم.
چشمی که بود لایق دیدار ندارم
دارم گله از چشم خود از یار ندارم.
( آتشکده آذر چ علمی ص 153 ).
رجوع به مجالس النفائس چ حکمت ص 146 شود.

زلالی. [ زُ ] ( اِخ ) خوانساری ، شاعر ایرانی که در سال 1024 یا1031 هَ. ق. درگذشت. وی مثنوی گوی و قصیده سرای آغازقرن یازدهم هجری و معاصر شاه عباس اول است. مجموعه ٔمثنویهای او به نام «سبعه سیاره » شامل هفت مثنوی : آذر و سمندر، شعله دیدار، محمود و ایاز، میخانه ، ذره و خورشید، سلیمان نامه ، حسن گلوسوز است. و منظومه محمود و ایاز چند بار به طبع رسیده است. ( فرهنگ فارسی معین ج 5 ). رجوع به آتشکده آذر چ علمی ص 213 شود.

زلالی . [ زَ لی ی ] (ع اِ) ج ِ زِلّیَّة . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). رجوع به زلیة شود.


زلالی . [ زُ ] (اِخ ) از شاگردان اهلی است .در اوایل حال به هندوستان رفته در اکثر بلاد به عشرت گذرانیده ، آخرالامر در کجرات وفات یافته . از اوست :
بی رخش غم نیست گر از سینه جان بیرون رود
عشق با جانست می ترسم که آن بیرون رود.

#


ای ساربان جانان ، محمل مران به سرعت
تا بازماندگان را خار از قدم برآید.

(آتشکده ٔ آذر چ علمی ص 275).



زلالی . [ زُ ] (اِخ ) خوانساری ، شاعر ایرانی که در سال 1024 یا1031 هَ . ق . درگذشت . وی مثنوی گوی و قصیده سرای آغازقرن یازدهم هجری و معاصر شاه عباس اول است . مجموعه ٔمثنویهای او به نام «سبعه ٔ سیاره » شامل هفت مثنوی : آذر و سمندر، شعله ٔ دیدار، محمود و ایاز، میخانه ، ذره و خورشید، سلیمان نامه ، حسن گلوسوز است . و منظومه ٔ محمود و ایاز چند بار به طبع رسیده است . (فرهنگ فارسی معین ج 5). رجوع به آتشکده ٔ آذر چ علمی ص 213 شود.


زلالی . [ زُ ] (اِخ ) شاعری روشن ضمیر بوده . گویند به قصیده از سایر فنون شعر مایل بوده و در هرات وفات یافت . این دو شعر از اوست :
نخواهی کرد یاد از خارخار سینه ٔ چاکم
مگر روزی که گیرد دامنت خار سر خاکم .

#


چشمی که بود لایق دیدار ندارم
دارم گله از چشم خود از یار ندارم .

(آتشکده ٔ آذر چ علمی ص 153).


رجوع به مجالس النفائس چ حکمت ص 146 شود.


کلمات دیگر: