مترادف ساییدگی : سابیدگی، سابیده شدگی
ساییدگی
مترادف ساییدگی : سابیدگی، سابیده شدگی
فارسی به انگلیسی
wear, erosion, fret
abrasion, attrition, wear
فارسی به عربی
استنزاف , استیصال , انزعاج , تآکل , حک , صفراء
مترادف و متضاد
سابیدگی، سابیدهشدگی
فرسایش، سایش، ساییدگی، تحلیل، فساد تدریجی
سایش، خراش، ساییدگی
خراش، ساییدگی، عصبانیت، پوست رفتگی
ساییدگی، اوار
ساییدگی، تحریک، هیجان، اذیت، جیغ، تهییج، اخم، ترشرویی، بی حوصلگی
ساییدگی
فرهنگ فارسی
حالت و کیفیت ساییده .
لغت نامه دهخدا
ساییدگی. [ دَ / دِ ] ( حامص ) عمل ساییدن. کار ساییدن. رجوع به ساییدن شود.
سائیدگی. [ دَ / دِ ] ( حامص ) رجوع به ساییدگی شود.
دانشنامه عمومی
ساییدگی (پزشکی). در درماتولوژی، ساییدگی زخمی است که به سبب صدمه های سطحی به پوست ایجاد شده، و تنها روپوست را دچار آسیب کرده است. ساییدگی نسبت به زخم، از شدت و خونریزی کمتری برخوردار است.
ویکی پدیا انگلیسی. https://en.wikipedia.org/wiki/Abrasion_(medical)
ویکی پدیا انگلیسی. https://en.wikipedia.org/wiki/Abrasion_(medical)
wiki: ساییدگی (پزشکی)
واژه نامه بختیاریکا
تُز گِنیدِن
پیشنهاد کاربران
Graze
ساییدگی پوستی در اثر تماس مکرر پوست با سطح
ساییدگی پوستی در اثر تماس مکرر پوست با سطح
برخورد دو سطح متفاوت
کلمات دیگر: