مترادف زرادخانه : اسلحه خانه، قورخانه
زرادخانه
مترادف زرادخانه : اسلحه خانه، قورخانه
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
ترسانة
مستودع السلاح
مستودع السلاح
ترسانة
مترادف و متضاد
اسلحهخانه، قورخانه
اسلحه خانه، زراد خانه، قورخانه، کارخانهء اسلحه سازی
اسلحه خانه، زراد خانه، قورخانه، کارخانهء اسلحه سازی
انبار، زراد خانه، قورخانه، مهمات جنگی
فرهنگ فارسی
مکانی که در آن سلاح ذخیره میشود
جبه خانه، اسلحه خانه، انباراسلحه، کارخانه سلاح
( اسم ) محل اسلحه و ذخایر و مهمات نظامی قور خانه اسلحه خانه جبه خانه جیبا خانه .
( اسم ) محل اسلحه و ذخایر و مهمات نظامی قور خانه اسلحه خانه جبه خانه جیبا خانه .
فرهنگ معین
( ~. نِ ) [ معر. ] (اِمر. ) انبار مهمات و اسلحه .
لغت نامه دهخدا
زرادخانه. [ زَرْ را ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) سلاح خانه. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). محل اسلحه و ذخایر و مهمات نظامی. قورخانه. اسلحه خانه. جبه خانه. جیباخانه. ( فرهنگ فارسی معین ). اسلحه خانه. ( ناظم الاطباء ). قورخانه . ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). فرهنگستان ایران این کلمه را بجای قورخانه پذیرفته و آن مکانی برای نگاهداری ذخائر و مهمات ارتش است :
زرادخانه تو بود هشتصد کلات
انبارخانه تو بود هشتصد حصار.
خواهم ز بخت یکدلش در عرش بینم منزلش
زرادخانه بابلش مربط خراسان بینمش.
زرادخانه یافته ای دوکدان مخواه.
تیغ در زرادخانه اولیاست
دیدن ایشان شما را کیمیاست.
زرادخانه تو بود هشتصد کلات
انبارخانه تو بود هشتصد حصار.
منوچهری.
شبیخون کرد و همه سپاه او را بکشت و مال اوی و خزائن و ستوران بگرفت و زرادخانه. ( تاریخ سیستان ). اما شرط آن است که از زرادخانه پنجهزار اشتر بار سلاح... فرستاده آید. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 74 ). فوجی غلام قوی ، مقدار هزاروپانصد بار باید و سواری هشتهزار از تفاریق گزیده تر و ده پیل و آلت قلعه گشادن و اشتری پانصد زرادخانه. ( تاریخ بیهقی ایضاً ص 464 ). چون به چوکانی رسید دو سه روز مقام بود تا بنه و زرادخانه و پیلان و لشکر دررسیدند. ( تاریخ بیهقی ایضاً ص 570 ). چندین چیز خواسته شد از آلت جنگ بیابان و اسب و شتر و زرادخانه و جامه. ( تاریخ بیهقی ایضاً ص 602 ).خواهم ز بخت یکدلش در عرش بینم منزلش
زرادخانه بابلش مربط خراسان بینمش.
خاقانی.
داری کمال عقل پی زور و زر مشوزرادخانه یافته ای دوکدان مخواه.
خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 376 ).
خزانه فرستاد وزرادخانه تا با سلطان به نواحی کرج مصاف داد. ( راحة الصدور راوندی ). و مراکب راهوار و... بسیار و زرادخانه و آلات بیت الشراب. ( جهانگشای جوینی ).تیغ در زرادخانه اولیاست
دیدن ایشان شما را کیمیاست.
مولوی.
فرهنگ عمید
۱. [مجاز] مجموعۀ تسلیحات و جنگ افزاری یک کشور.
۲. اسلحه خانه، انبار اسلحه.
۲. اسلحه خانه، انبار اسلحه.
دانشنامه عمومی
زَرّادخانه، به محل ساخت، تعمیر، ذخیره و نگهداری اسلحه و مهمات نظامی گفته می شود. از زرادخانه های مشهور، می توان زرّادخانهٔ کرملین را نام برد.
اسلحه خانه
در دوران قاجار، بیشتر واژهٔ ترکی قورخانه بدین منظور به کار می رفته است، ولی، فرهنگستان زبان اول، واژه فارسی زراد را به جای واژه ترکی قور پذیرفت؛ البته پیشتر هم در متون فارسی کم از این واژه استفاده نشده است؛ برای نمونه:
(از منوچهری دامغانی).
(از مولوی).
اسلحه خانه
در دوران قاجار، بیشتر واژهٔ ترکی قورخانه بدین منظور به کار می رفته است، ولی، فرهنگستان زبان اول، واژه فارسی زراد را به جای واژه ترکی قور پذیرفت؛ البته پیشتر هم در متون فارسی کم از این واژه استفاده نشده است؛ برای نمونه:
(از منوچهری دامغانی).
(از مولوی).
wiki: ربات و ابرتبه کارانه در کتاب های کامیک می باشد. این کاراکتر به دست بیل مانتلو و کیث گیفن خلق شده و در مرد آهنی شماره ۱۱۴ام (سپتامبر ۱۹۷۸) معرفی شد.
جدا از کتاب های کامیک، شرکت مارول از زراد خانه در دیگر کالاهای خود از جمله پوشاک، اسباب بازی، ورق بازی، انیمیشن های تلویزیونی و بازی های رایانه ای استفاده کرده است.
جدا از کتاب های کامیک، شرکت مارول از زراد خانه در دیگر کالاهای خود از جمله پوشاک، اسباب بازی، ورق بازی، انیمیشن های تلویزیونی و بازی های رایانه ای استفاده کرده است.
wiki: زرادخانه (کمیک)
فرهنگستان زبان و ادب
{armoury, arsenal} [علوم نظامی] مکانی که در آن سلاح ذخیره می شود
پیشنهاد کاربران
اسلحه خانه
کلمات دیگر: