کلمه جو
صفحه اصلی

سالب


مترادف سالب : سلب کننده، نفی کننده، نافی، رباینده، غارتگر، سالبه

متضاد سالب : موجبه

فارسی به انگلیسی

privative, negative


مترادف و متضاد

سلب‌کننده، نفی‌کننده، نافی ≠ موجبه


رباینده، غارتگر


سالبه


۱. سلبکننده، نفیکننده، نافی
۲. رباینده، غارتگر
۳. سالبه ≠ موجبه


abdacting (صفت)
سالب

depriving (صفت)
سالب

negative (صفت)
سالب، منفی، سلبی، نامثبت، غیر مثبت

privative (صفت)
سالب، سلبی، ناشی از محرومیت، تحریمی

subtractive (صفت)
سالب، کاهنده، کاهشی، تفریقی، دارای علامت تفریق

فرهنگ فارسی

سلب کننده، رباینده، برهنه کننده یاپوست کننده
۱ - رباینده . ۲ - غارت کننده . ۳ - زیان رساننده .

فرهنگ معین

(لِ ) [ ع . ] (اِفا. )۱ - سلب کننده . ۲ - رباینده . ۳ - برهنه کننده . ج . سلاب .

لغت نامه دهخدا

سالب. [ ل ِ ] ( ع ص ) تاراج کننده و رباینده و غارتگر. ( ناظم الاطباء ). رباینده. ( غیاث از منتخب اللغات ). || زیان رساننده. || ماده شتر فرزند مرده یا آنکه بچه ناتمام افکنده باشد و جمع آن سَوالِب و سُلُب و سلب است. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

۱. سلب کننده، رباینده.
۲. برهنه کننده یا پوست کنندۀ چیزی.


کلمات دیگر: