کلمه جو
صفحه اصلی

شامگاهی

مترادف و متضاد

vespertinal (صفت)
شبانه، عشایی، وابسته به شبکور، شامگاهی، شب بازشو، پرواز کننده در شب، مربوط به شب

vespertine (صفت)
شب پره، شبانه، عشایی، شامگاهی، شب بازشو، پرواز کننده در شب، مربوط به شب

فرهنگ فارسی

منسوب به شامگاه

لغت نامه دهخدا

شامگاهی. ( ص نسبی ) منسوب به شامگاه.
- ابر شامگاهی ؛ ابر که بوقت مغرب برآید. ابر که بوقت فروشدن خورشید و آغازیدن شب بر آسمان پیدا آید و ببارد :
همی نثار کند ابر شامگامی دُر
همی عبیر کند باد بامدادی آس.
منوچهری.
- نماز شامگاهی ؛ نماز هنگام شام. نماز که بوقت مغرب خوانند. نماز که پس از فروشدن آفتاب و آغاز شدن شب خوانند :
نماز شامگاهی گشت صافی
ز روی آسمان ابر معکن.
منوچهری.
و رجوع به نماز شام شود.


کلمات دیگر: