مترادف زرخرید : برده، بنده، عبد، غلام، کنیز
زرخرید
مترادف زرخرید : برده، بنده، عبد، غلام، کنیز
فارسی به انگلیسی
bondsman
bondman, bondwoman, slave, thrall
فارسی به عربی
عبد
مترادف و متضاد
برده، بنده، عبد
غلام، کنیز
۱. برده، بنده، عبد
۲. غلام، کنیز
غلام، برده، بنده، زر خرید، اسیر، خادم
غلام، بنده، زر خرید، برده بدون مزد و اجرت
فرهنگ فارسی
خریده شده برز، آنچه که باپول خریده باشند، کنیز
( صفت ) ۱ - غلام و کنیزی که خریده شود. ۲ - هنگامی که کسی [[اعیان]] خالصه ای را میخرید ( که دراین صورت زمین یا عرصه آن همچنان خالصه باقی میماند ) نام آن مبدل به زر خرید میشد ( اواخر قاجاریه ) .
غلام و کنیزک که خریده شده باشد مملوک عبد
( صفت ) ۱ - غلام و کنیزی که خریده شود. ۲ - هنگامی که کسی [[اعیان]] خالصه ای را میخرید ( که دراین صورت زمین یا عرصه آن همچنان خالصه باقی میماند ) نام آن مبدل به زر خرید میشد ( اواخر قاجاریه ) .
غلام و کنیزک که خریده شده باشد مملوک عبد
فرهنگ معین
(زَ. خَ ) (ص مف . ) غلام و کنیزی که خریده شود.
لغت نامه دهخدا
زرخرید. [ زَ خ َ ] ( ن مف مرکب ) غلام و کنیزک که خریده شده باشد. ( آنندراج ). هر چیز که شخص خریده باشد مانند غلام و داده. ( ناظم الاطباء ). درم خرید. درم خریده. مملوک. عبد. بنده. غلام زرخرید. بنده ٔزرخرید. کنیز زرخرید. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).
فرهنگ عمید
۱. خریده شده به زر، آنچه با پول خریده شده.
۲. (اسم، صفت مفعولی ) غلام یا کنیز خریده شده.
۲. (اسم، صفت مفعولی ) غلام یا کنیز خریده شده.
دانشنامه عمومی
زرخرید فیلمی به کارگردانی و نویسندگی رضا صفایی محصول سال ۱۳۵۷ است.
منوچهر وثوق
جوانه جلیلوند
بهروز شاهین فر
منوچهر والی زاده
علی میری
رعنا صفوی
محمود لطفی
علی اکبر طوفان پناه
ملیحه نصیری
جواد گلپایگانی
پروانه نیکورزم
محمود عندلیب
کریم قاجار
رضا غیاثی
محمود
نازیلا
الهیاری
منصور فرزام
شادی آفرین
اسداله یکتا
منوچهر وثوق
جوانه جلیلوند
بهروز شاهین فر
منوچهر والی زاده
علی میری
رعنا صفوی
محمود لطفی
علی اکبر طوفان پناه
ملیحه نصیری
جواد گلپایگانی
پروانه نیکورزم
محمود عندلیب
کریم قاجار
رضا غیاثی
محمود
نازیلا
الهیاری
منصور فرزام
شادی آفرین
اسداله یکتا
wiki: زرخرید
پیشنهاد کاربران
مملوک
کلمات دیگر: