روانشناسی دین یا همان روانشناسی مذهب از شاخه های تحقیقات علمی است که به بررسی دین می پردازد. این علم به بررسی وضعیتهای روانشناسانه در جامعه، وجدان گروهی و فردی که در ایجاد، توسعه، کارکرد و از بین رفتن یک دین مؤثر است می پردازد. همچنین محتوی ساختار و جهت گیری این پدیده ها و جایگاه و نقششان در خود دین و زندگی خارج از دین مورد علاقه این علم است. کار اصلی روانشناسی دین تعریف و توضیح جامعه شناسانه-روانشناسانه از پدیده های دینی است.
روانشناسی دین در ابتدای قرن بیستم و با کوششهای دانشمندانی همچون ویلهلم وونت، ویلیام جیمز و جیمز لوبا به وجود آمد. در این عرصه در غرب هر دو دیدگاه غیردینی و کلیسایی به وجود آمدند. پایه های فلسفی دیدگاه غیردینی را مکتبهایی همچون پراگماتیسم، پوزیتویسم و پدیده شناسی استوار ساختند. از طرفی رواشناسی مسیحی در الهیات کاتولیک، پروتستان و ارتدکس ریشه دارد و معمولاً از فلسفه ایده آلیسم برای دفاع و اثبات مسیحیت بهره می برد.نظریه های مختلف روانشناسی برای توضیح پدیده دین به کار رفته اند، شامل رفتارگرایی، روانشناسی گشتالت و روانکاوی (فرویدیسم و نئوفرویدیسم).
زیگموند فروید در کتاب توتم و تابو از ایده عقده ادیپ (تمایل جنسی پسر به مادر همراه با حس رقابت و دشمنی با پدر) برای توضیح چگونگی پیدایش دین در مراحل آغازین رشد بشر استفاده می کند. همچنین فروید در کتاب موسی و یکتاپرستی به بازسازی تاریخ نگاری کتاب مقدس بر اساس تئوری خویش می پردازد و در کتاب آینده یک پندار بیان می کند که دین یک پندار یا چارچوب خیالی است که انسان برای رسیدن به بلوغ باید از قید آن آزاد گردد.فروید عقیده دارد که اعتقاد به خدا به مثابه پدر رفتاری کودکانه و عصبی است و نیز مذاهب تحکم کننده ناکارآمد بوده و انسان را از خود بیگانه می کنند.
نظریه یادگیری اجتماعی که توسط آلبرت بندورا ارائه شد، احتمالاً تأثیرگذارترین نظریه یادگیری و رشد بوده است. با وجودی که این نظریه ریشه در بسیاری از مفاهیم نظریه سنتی یادگیری دارد، امّا بندورا اعتقاد دارد که آموزش مستقیم، تنها وسیله برای یادگیری نیست. نظریه او، یک عنصر اجتماعی را نیز در نظر می گیرد و می گوید که مردم می توانند اطلاعات و رفتارهای جدید را از طریق مشاهده مردمان دیگر یادبگیرند. این نوع یادگیری را که به یادگیری (یا مدل سازی) مشاهده ای معروف است می توان برای توضیح انواع گسترده ای از رفتارها به کار برد.برپایهٔ نظریهٔ یادگیری اجتماعی، رفتارهای انحرافی و مجرمانه، اساساً به وسیلهٔ تداعی های فرد رخ می دهند.تداعی ها، معانی یا الگوهای رفتاری ای هستند که، فرد قبلاً آن را کسب کرده و اجازه بروز (تقویت) یا منع (تنبیه) چنین رفتارهایی را می دهد. نظریه پردازان یادگیری اجتماعی معتقدند که، همرنگی امری طبیعی است و این سئوال را مطرح می کنند که، چرا مردم قوانین را زیر پا می گذارند؟ و خود نیز پاسخ می دهند که:برپایهٔ نظریهٔ یادگیری اجتماعی، فرد یادمی گیرد که، قانون شکن باشد، چرا که، از طریق گروه های اولیه مثل خانواده و دوستان این اعمال را یادگرفته است؛ بنابراین آنانی که از لحاظ مذهبی و دینی پایبند به آن و عضو گروه های مذهبی هستند و از آنجا که اکثر مذاهب زندگی افراد را هدفمند و از هرگونه افسردگی و بیماریهای روحی دور می دارند، در نتیجه نقش مهمی در زندگی فرد دارند.
روانشناسی دین در ابتدای قرن بیستم و با کوششهای دانشمندانی همچون ویلهلم وونت، ویلیام جیمز و جیمز لوبا به وجود آمد. در این عرصه در غرب هر دو دیدگاه غیردینی و کلیسایی به وجود آمدند. پایه های فلسفی دیدگاه غیردینی را مکتبهایی همچون پراگماتیسم، پوزیتویسم و پدیده شناسی استوار ساختند. از طرفی رواشناسی مسیحی در الهیات کاتولیک، پروتستان و ارتدکس ریشه دارد و معمولاً از فلسفه ایده آلیسم برای دفاع و اثبات مسیحیت بهره می برد.نظریه های مختلف روانشناسی برای توضیح پدیده دین به کار رفته اند، شامل رفتارگرایی، روانشناسی گشتالت و روانکاوی (فرویدیسم و نئوفرویدیسم).
زیگموند فروید در کتاب توتم و تابو از ایده عقده ادیپ (تمایل جنسی پسر به مادر همراه با حس رقابت و دشمنی با پدر) برای توضیح چگونگی پیدایش دین در مراحل آغازین رشد بشر استفاده می کند. همچنین فروید در کتاب موسی و یکتاپرستی به بازسازی تاریخ نگاری کتاب مقدس بر اساس تئوری خویش می پردازد و در کتاب آینده یک پندار بیان می کند که دین یک پندار یا چارچوب خیالی است که انسان برای رسیدن به بلوغ باید از قید آن آزاد گردد.فروید عقیده دارد که اعتقاد به خدا به مثابه پدر رفتاری کودکانه و عصبی است و نیز مذاهب تحکم کننده ناکارآمد بوده و انسان را از خود بیگانه می کنند.
نظریه یادگیری اجتماعی که توسط آلبرت بندورا ارائه شد، احتمالاً تأثیرگذارترین نظریه یادگیری و رشد بوده است. با وجودی که این نظریه ریشه در بسیاری از مفاهیم نظریه سنتی یادگیری دارد، امّا بندورا اعتقاد دارد که آموزش مستقیم، تنها وسیله برای یادگیری نیست. نظریه او، یک عنصر اجتماعی را نیز در نظر می گیرد و می گوید که مردم می توانند اطلاعات و رفتارهای جدید را از طریق مشاهده مردمان دیگر یادبگیرند. این نوع یادگیری را که به یادگیری (یا مدل سازی) مشاهده ای معروف است می توان برای توضیح انواع گسترده ای از رفتارها به کار برد.برپایهٔ نظریهٔ یادگیری اجتماعی، رفتارهای انحرافی و مجرمانه، اساساً به وسیلهٔ تداعی های فرد رخ می دهند.تداعی ها، معانی یا الگوهای رفتاری ای هستند که، فرد قبلاً آن را کسب کرده و اجازه بروز (تقویت) یا منع (تنبیه) چنین رفتارهایی را می دهد. نظریه پردازان یادگیری اجتماعی معتقدند که، همرنگی امری طبیعی است و این سئوال را مطرح می کنند که، چرا مردم قوانین را زیر پا می گذارند؟ و خود نیز پاسخ می دهند که:برپایهٔ نظریهٔ یادگیری اجتماعی، فرد یادمی گیرد که، قانون شکن باشد، چرا که، از طریق گروه های اولیه مثل خانواده و دوستان این اعمال را یادگرفته است؛ بنابراین آنانی که از لحاظ مذهبی و دینی پایبند به آن و عضو گروه های مذهبی هستند و از آنجا که اکثر مذاهب زندگی افراد را هدفمند و از هرگونه افسردگی و بیماریهای روحی دور می دارند، در نتیجه نقش مهمی در زندگی فرد دارند.
wiki: روان شناسی دین