کلمه جو
صفحه اصلی

ضبیره

لغت نامه دهخدا

( ضبیرة ) ضبیرة. [ ض ُ ب َ رَ ] ( اِخ ) ابن شیبان الازدی ، از قحطان. و از شجعان و اشراف عرب است و در وقعةالجمل قائد ازد بود و هم در آن معرکه جان سپرد ( 36 هجری ). ( الاعلام زرکلی ج 2 ص 438 ).

ضبیرة. [ ض ُ ب َ رَ ] ( اِخ ) نام زنی است. ( منتهی الارب ).

ضبیرة. [ ض ُ ب َ رَ ] (اِخ ) نام زنی است . (منتهی الارب ).


ضبیرة. [ ض ُ ب َ رَ ] (اِخ ) ابن شیبان الازدی ، از قحطان . و از شجعان و اشراف عرب است و در وقعةالجمل قائد ازد بود و هم در آن معرکه جان سپرد (36 هجری ). (الاعلام زرکلی ج 2 ص 438).



کلمات دیگر: