کلمه جو
صفحه اصلی

ضروح

لغت نامه دهخدا

ضروح. [ ض ُ ] ( ع مص ) کاسد گردیدن بازار. ( منتهی الارب ).

ضروح. [ ض َ ] ( ع ص ) ستور لگدزن. ( منتخب اللغات ). اسب لگدزن. ( مهذب الاسماء ). اسپ بسیار لگدزن. اسپ دست و پا زننده ، یا عام است. || قوس ضروح ؛ کمان نیک دوراندازنده تیر را. ( منتهی الارب ). کمان سخت که تیر را سخت جهاند. ( منتخب اللغات ).

ضروح . [ ض َ ] (ع ص ) ستور لگدزن . (منتخب اللغات ). اسب لگدزن . (مهذب الاسماء). اسپ بسیار لگدزن . اسپ دست و پا زننده ، یا عام است . || قوس ضروح ؛ کمان نیک دوراندازنده تیر را. (منتهی الارب ). کمان سخت که تیر را سخت جهاند. (منتخب اللغات ).


ضروح . [ ض ُ ] (ع مص ) کاسد گردیدن بازار. (منتهی الارب ).



کلمات دیگر: