<div class="boxBd">ضباری. [ ض َ ] ( اِخ ) نام مردی است در رباب. ( منتهی الارب ). <hr>ضباری.[ ض ِ را ] ( اِخ ) نام مردی از تمیم. ( منتهی الارب ). <hr>ضباری. [ ض ِ ] ( ص نسبی ) منسوب به ضبار، بطنی است از تمیم. ( سمعانی ).</div>

ضباری. [ ض َ ] ( اِخ ) نام مردی است در رباب. ( منتهی الارب ). ضباری.[ ض ِ را ] ( اِخ ) نام مردی از تمیم. ( منتهی الارب ). ضباری. [ ض ِ ] ( ص نسبی ) منسوب به ضبار، بطنی است از تمیم. ( سمعانی ).

لغت نامه دهخدا

ضباری . [ ض َ ] (اِخ ) نام مردی است در رباب . (منتهی الارب ).

ضباری . [ ض َ ] (اِخ ) نام مردی است در رباب . (منتهی الارب ).

ضباری . [ ض ِ ] (ص نسبی ) منسوب به ضبار، بطنی است از تمیم . (سمعانی ).

ضباری . [ ض ِ ] (ص نسبی ) منسوب به ضبار، بطنی است از تمیم . (سمعانی ).

ضباری .[ ض ِ را ] (اِخ ) نام مردی از تمیم . (منتهی الارب ).

ضباری . [ ض ِ را ] (اِخ ) نام مردی از تمیم . (منتهی الارب ).